kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۶۱۱۴
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۰۹
بررسی عملکرد قهرمانانه و پیروزمندانۀ شهید حاج قاسم سلیمانی و لشکر ثارالله کرمان در دفاع مقدس

افتخارات بچه‌های حاج قاسم 

 
 
 
کامران پورعباس
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی در دوران جنگ تحمیلی فرماندهی تیپ و لشکر ثارالله(ع) را بر عهده داشته است. این لشکر قهرمان و سرافراز و‌پرستاره، شاید تنها لشکر یا از جمله معدود لشکرهایی باشد که در کل دفاع مقدس تنها یک فرمانده داشته است.
لشکر ۴۱ ثارالله جزو ارکان و لشکر‌های اصلی و خط‌شکنِ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سـالهای دفـاع مقـدس بود.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه‌ای از لشکر ثارالله با عناوین «مقتدر»، «شجاع»، «فداكار» و «افتخارآفرین» یاد کرده‌اند.
روایتها از شهید سلیمانی در دهه‌های اخیر بیشتر معطوف به فرماندهی‌اش در سپاه قدس است. اما سردار حاج قاسم در جنگ تحمیلی نیز عملکرد منحصر به‌فردی داشته و فرمانده لشکر مقتدر و پیروز و پرافتخاری بوده که در سال‌های دفاع مقدس حماسه‌آفرینی‌ها و ظفزمندی‌های عظیم و اسطورهایی رقم زده است.
در این گزارش عملکرد شهید حاج قاسم سلیمانی و لشکر 41 ثارالله در جنگ تحمیلی را بررسی و ادای احترام می‌کنیم به شهدای لشکر ثارالله.
حضور کرمانی‌ها در جنگ تحمیلی
هسته اولیه تشکیل لشکر ۴۱ ثارالله، در سال ۱۳۵۹، افراد و گروه‌هایی از استان کرمان بودند که پیش از جنگ ایران و عراق، در قالب کمیته‌ در کردستان و سیستان و بلوچستان با ضدانقلاب مبارزه کرده بودند.
مرکزیت این لشکر استان کرمان بود؛ اما نیروهای آن به‌جز از استان‌ کرمان، از استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان نیز تأمین می‌شد. 
از آغاز جنگ تحمیلی تا روزهای پایانی سال ۱۳۵۹، اعضای سپاه منطقه کرمان، به کردستان و مناطق غرب کشور برای مبارزه با ضدانقلاب اعزام شدند. علاوه‌بر آن به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل در مناطق سوسنگرد، دهلاویه و مالکیه در جنوب اعزام می‌شدند و در عملیاتهایی مانند امام مهدی(عج) و ذوالفقاریه شرکت می‌کردند. 
در تیرماه ۱۳۶۰، تعداد ۳۶۰ نفر از سراسر استان کرمان در قالب گروهان رزمی سازماندهی‌شده و به فرماندهی غلام‌عباس گلزار در آزاد‌سازی کرخه‌کور در عملیات شهید چمران در مرداد ۱۳۶۰ شرکت کردند و به این ترتیب حضور سازمان‌یافته سپاه پاسداران کرمان در جبهه‌های جنگ شکل گرفت. سپس با ورود دو گردان دیگر از رزمندگان کرمانی به آبادان شامل گردان شهید بهشتی به فرماندهی شهید محمدمهدی کازرونی و گردان شهیدان رجایی و باهنر به فرماندهی شهید منصور همایونفر، مقدمه مشارکت نیروهای کرمانی در عملیات ثامن‌الائمه(ع) با هدف شکست حصر آبادان در مهر ۱۳۶۰ فراهم گردید.
در آذر ۱۳۶۰، رزمندگان کرمانی با استعداد دو گردان حضرت ابوالفضل و گردان شهیدان رجایی و باهنر و یک گردان احتیاط به فرماندهی قاسم سلیمانی، در عملیات طریق‌القدس حضور یافتند که با مجروحیت شدید حاج قاسم همراه بود. 
تشکیل تیپ ثارالله 
به فرماندهی شهید قاسم سلیمانی
بعد از عملیات طریق‌القدس، تیپ‌های رزمی جدیدی در سپاه پاسداران تأسیس شدند که یکی از آنها تیپ ثارالله به فرماندهی شهید قاسم سلیمانی بود. این تیپ در سال ۱۳۶۰ از سه استان کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان، با تعداد چهار گردان، در پادگان دوکوهه تشکیل شد.
این تیپ در عملیات فتح‌المبین در فروردین ۱۳۶۱ با استعداد پنج گردان و یک گروه رزمی موفق به تصرف تنگه ابوغریب شد.
در عملیات بیت‌المقدس در اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۱، تیپ ثارالله با استعداد نه گردان، دو هزار کیلومتر مربع از پنج هزار کیلومتر اراضی آنجا را آزاد کرد و دشمن را تا خطوط مرزی عقب راند.
در عملیات رمضان که در تیر ۱۳۶۱ انجام شد، تیپ ثارالله با استعداد پنج گردان توانست مهران و ارتفاعاتش را آزاد کند.
تشکیل لشکر 41 ثارالله 
به فرماندهی شهید قاسم سلیمانی
تیپ ثارالله بعد از عملیات رمضان، با گسترش سازمان خود به سه تیپ به نامهای حزب‌الله، جندالله و روح‌الله و یک گردان زرهی، با حکم محسن رضایی و به فرماندهی شهید قاسم سلیمانی به لشکر ثارالله ارتقا یافت.
این لشکر قهرمان و‌پرستاره در طول دفاع مقدس در ۲۴ عملیات بزرگ و ده‌ها عملیات کوچک حماسه‌سازی و افتخارآفرینی کرد.
لشکر ۴۱ ثارالله شامل گردانهای امام حسین، گردان ۴۱۰ غواصی، گردان ۴۱۵ کربلا، گردان ۴۱۶، گردان ۴۱۵ کهنوج، گردان ۴۰۹ زابل و سیستان و گردان ۴۰۵ مالک اشتر شهر بابک بود که عمده فرماندهان آنها در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ به شهادت رسیدند.
بعد از پایان جنگ تحمیلی، لشکر ثارالله در کرمان استقرار یافت و بعد از شکل‌گیری ناامنی‌های جنوب شرق کشور در استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان، به فرماندهی سردار سلیمانی مأموریت پاک‌سازی آن مناطق را بر عهده گرفت که این مأموریت هشت سال طول کشید. 
لشکر ۴۱ ثارالله در سال ۱۳۸۶ در پی شکل‌گیری سپاه‌های استانی، به سپاه ثارالله استان کرمان، تغییر نام یافت.
عملکرد لشکر ثارالله از زبان حاج قاسم
کتاب «اطلس لشکر ۴۱ ثارالله در هشت سال دفاع مقدس» در مود عملکرد لشکر ثارالله در جنگ تحمیلی منتشر شد که برای تهیه و انتشار این اطلس شهید سلیمانی نقش بسیار جدی و ارزنده‌ای را برعهده داشته است.
در ابتدای این کتاب، حاج قاسم یادداشتی نوشته است که در آن اهمیت و جایگاه لشکر ثارالله و مهم‌ترین کارکردها و دستاوردهای آن تشریح گردیده و از شهدای شاخص لشکر نیز یاد شده است.
در یادداشت سردار دلها آمده است:
«امام خمینی(ره) خود شخصاً فرماندهی و اداره جنگ را بر عهده گرفت. مردان شجاع، سلحشور و پرافتخار کویر، کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان حافظ همیشه نگهدار مرز خلیج‌فارس، با فاصله‌ای بیش از هزار کیلومتر، سپاهی سترگ را به نام ثارالله بنیان گذاردند. این سپاه قدرتمند به‌عنوان اولین سازمانهای مردم‌نهاد در بحبوحه جنگ متولد گردید و برای دفاع از کشور از شرق تا غرب و از شمال غرب تا جنوب را برای دفاع و مقابله با دشمن متجاوز درنوردید.
لشکر قدرتمند کویر با شرکت تأثیرگذار در بیش از ۲۴ عملیات سرنوشت‌ساز، بزرگ و ده‌ها عملیات کوچک، زمینه‌ساز آزادسازی سرزمینهای اشغالی و تعقیب و شکست قطعی دشمن گردید. حضور قدرتمندانه و مؤثر ثاراللهیان در شکست حصر آبادان، آزادی بستان و ده‌ها روستای اطراف آن در طریق‌القدس، دور کردن دشمن از محیط سوسنگرد و حمیدیه در ام‌الحسنین و شهید رجائی و باهنر، آزادی دشت عباس و ارتفاعات مشرف بر آن تا تنگه ابوغریب در فتح‌المبین از اعمال به یادگار مانده لشکر ثاراللهیان است. پذیرفتن مسئولیت محوری عملیات در شمال خرمشهر در عملیات بیت‌المقدس و آزادی بیش از دو هزار کیلومترمربع از پنج هزار کیلومتر اراضی آزاد شده در این عملیات ازجمله آزادی پادگان حمید، کوشک، جفیر و بیرون راندن دشمن تا خطوط مرزی، سند دیگری از افتخارات سلحشوران کویر می‌باشد.
تعقیب و انهدام دشمن در عملیات رمضان و تصرف خطوط مرزی دشمن، حرکت سپاه ثارالله به سمت غرب منجر به آزادی مهران و ارتفاعات مشرف بر آن در والفجر ۱ و ۳، بیرون راندن دشمن از اطراف مریوان و سردشت و تصرف ارتفاعات پنجوین در والفجر۴، کربلای۱۰، نصر۴، عبور از باتلاقهای هورالعظیم و کمک به تصرف جزایر استراتژیک مجنون و هجوم به عمق دشمن در اطراف رودخانه دجله و انهدام آن در عملیاتهای بزرگی موسوم به خیبر و بدر نیز برگ زرینی از کارنامه 
پر افتخار فرزندان کویر در دفاع از عزت و شرف میهن اسلامی است.
ثارالله از خالقین عملیاتهای پیروزمند استراتژیک، پیچیده و فوق تصور دشمن در کربلای ۴ و ۵ و والفجر۸ بود که به رغم وجود آواکسها و ماهواره‌های جاسوسی که از صدام و ارتش او حمایت اطلاعاتی می‌نمودند، در غافلگیری کامل به عمق دشمن نفوذ کرده و ارتش عراق را درهم شکستند.
فروپاشی تاروپود دشمن، عبور شهادت‌طلبانه از اروند و تصرف پایگاه موشکی دشمن، کارخانه نمک، 
رأس بیشه مشرف بر خلیج‌فارس، عبور از دریاچه ماهی در کربلای۵ و دور زدن همه لشکرها و سازمانهای نظامی دشمن در شلمچه و ضربات قاطعی که تأثیر بسزایی در تعیین سرنوشت جنگ داشت و منجر به قطعنامه ۵۹۸ که سند پیروزی و حقانیت کشورمان در جنگ محسوب می‌شود گردید، از شاهکارهای نظامی تاریخ جنگهای دنیا می‌باشد که همه اینها گوشه‌ای از نتایج نبرد مقدس ثاراللهیان است و ثارالله محور اصلی این تحول عظیم در صحنه نبرد با دشمن بود.
هنوز صدای آرامش‌دهنده و آسمانی 
«حبیب- حبیب» حاج احمد امینی در عبور از اروند و نفوذ به پشت خطوط دشمن و فریاد فرمانده شهید و شجاع ثارالله، طیاری عزیز، در عبور از دریاچه ماهی که پشت دشمن را به لرزه درآورد در جانهای یک ملت جای گرفته و از یاد نرفته است و فرماندهان فداکاری همچون میرحسینی، حاج یونس و کازرونی که در صحنه نبرد با دشمن خود به‌تنهائی یک لشکر بودند، بخشی از سند افتخارات ثارالله است.
ثاراللهیان در والفجر۱۰ از کوه‌های یخ‌زده پر از برف عبور نموده و راه را بر دشمن به سمت حلبچه سد کردند و دشمن را در حلبچه و اطراف آن فروپاشاندند و صدها اقدام ارزشمند دیگر ثارالله که این دایره‌المعارف نمادی فشرده از اقدامات ارزنده و سهم مبارک و عظیم کویریان و خلیجیان فارسیان در دفاع از اسلام و امت مسلمان آن است.
دانشگاه ثارالله افتخار می‌کند استادان عارف و سرداران سربداری همچون شهسواری دارد که فریاد در اسارتش نماد همیشگی آزادگی تاریخ ایران گردید که با تأسی از فرزندان اهل‌بیت سیدالشهداء(ع) در محاصره دشمن با صدای رسا و با دستان بسته و ده‌ها اسلحه به‌سوی او نشانه رفته، فریاد زد: «مرگ بر صدام، ضد اسلام»؛ کلمات کوتاهی که لرزه به اندام دشمن انداخت، فریادی که تا ابد با همان رسایی باقی ماند.
مکتب ثارالله مفتخر است آن ۲۳ نوجوانی که در اسارت، صدام را درون کاخش تحقیر نمودند، اغلب استادان صاحب کرسی این دانشگاه بودند.
فرماندهان شهید، شجاع و عارفی همانند میرحسینی، حاج یونس، کازرونی، نصراللهی، یوسف‌الهی، تاجیک، مشایخی، پایدار، زندی، نادری، عرب‌نژاد، ماهانی، کاظمی، سلطانی، قربانزاده، دریجانی، عالی، جعفرزاده، محمدی، زینلی، میثم، حمید چریک، امینی، عابدینی، بینا، طیاری، احسانی، فرخی، حاجبی، بختیاری، توکلی، سید علی ابراهیمی، میرافضلی، اسماعیل کاخ، شریف، شریفی، مغفوری، علوی، شیخ شعاعی، مرادی، اتحادی، ژاله، سلیمانی، علیمرادی، هندوزاده، ایران‌منشها، خیامی‌ها، کرمی‌ها، عرب‌نژادها، اسدی‌ها و هزاران شهید عارف برجسته‌ای که در این نوشتار کوتاه فرصت پرداختن به آن‌چهره‌های نورانی‌تر از نور نمی‌باشد، مدرسه‌ای از دین، عرفان، معنویت و ایثار از خود بجا گذاشتند. مکتبی که هر روز روشن‌تر از روز دیگر است و بر رهروان آن هر لحظه افزوده و میلیون‌ها انسان عاشق و دلباخته را مجذوب خود نموده است.
ثارالله صرفاً پادگانی نظامی نبود، بلکه معسکری بود جامع‌تر از جامعه و وسیع‌تر از حوزه‌های علمیه، مدرسه فکری که موجب تحول عظیمی در جوانان و مردمان منطقه گردید....
پدران، مادران، خواهران و برادران و فرزندان، دوستان و همسنگرانم آنچه در این مقدمه آوردم جزء بسیار ناچیزی از آنچه در آن محشر کبرای معنوی قبل قیامت دیدم می‌باشد....» 
حاج قاسم در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل
سردار سلیمانی با پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه و به عنوان مربی آموزشی در پادگان آموزشی کرمان مشغول به خدمت شد و نیروهایی که به جنگ تحمیلی اعزام می‌شدند، توسط حاج قاسم آموزش دیده بودند. 
شهید حسن باقری مربی‌های آموزشی سراسر کشور را به مدت سه ماه در جنگ فراخواند تا میدان را از نزدیک ببینند و براساس نیازمندیها، به نیروها آموزش متناسب میدان جنگ بدهند. یکی از مربی‌های آموزشی که آمد، حاج قاسم بود.
حاج قاسم در جبهه کرخه کور زیر نظر علی‌هاشمی کار خود را آغاز کرد و بعد از مدتی به دعوت شهید حسن باقری در جبهه ماند و مسئولیت نیرو‌های کرمان را در جبهه کرخه کور برعهده گرفت.
 حاج قاسم سلیمانی برای نخستین‌بار در بهار یا تابستان سال 60، جمعی از نیروهای پاسدار و بسیجی کرمان را که خود آموزش داده بود، به جبهه جنوب و پادگان گلف (پایگاه منتظران شهادت) آورد. گلف ستاد عملیات سپاه در جنوب (اهواز) بود و جلسات فرماندهی در آنجا برگزار می‌شد. نیروهایی هم که از شهرهای مختلف کشور عازم جنوب می‌شدند، ابتدا به گلف می‌رفتند و سپس در خطوط عملیاتی توزیع و سازماندهی می‌شدند.
دیدار حاج قاسم با شهید حسن باقری در گلف موجب شد تا برای همیشه در جبهه‌های جنگ ماندگار شود. سلیمانی شیفته حسن باقری شده بود و فرماندهی و منش وی را دوست داشت و البته این ارادت و رابطه عمیق قلبی، متقابل و دوطرفه بود. 
قاسم سلیمانی در عملیات طریق‌القدس فرمانده یکی از گردانهای تیپ کربلا بود که در آن عملیات از ناحیه دست مجروح شد. دستی که از پیکر حاج قاسم در هنگام شهادت سالم ماند، همان دستی بود که در عملیات طریق القدس جراحت دیده بود.
پس از عملیات طریق‌القدس، سپاه سازمان رزم خود را توسعه داد و تیپ‌های جدیدی ایجاد کرد. استعداد یگان نظامی کرمان کمتر از تیپ بود و همچنان گروه رزمی ثارالله نامیده می‌شد، تا اینکه حدود دو هفته قبل از عملیات فتح‌المبین، با تلاش شهید حسن باقری، گروه رزمی ثارالله به تیپ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی ارتقا یافت و حاج قاسم سلیمانی برای نخستین‌بار، دو هفته قبل از اجرای عملیات فتح‌المبین در جلسات فرماندهان سپاه در جنگ حضور پیدا کرد.
سلیمانی نخستین بار که در جلسات فرماندهان حضور پیدا کرد، بسیاری از فرماندهان را نمی‌شناخت و از یکی از فرماندهان خواست تا دیگران را معرفی کند. سلیمانی از آن جلسه با شهید احمد کاظمی و دیگر فرماندهان آشنا شد. همان شهید احمد کاظمی که بعدها پیوندی فوق‌العاده عمیق با سردار دلها برقرار کرد و حاج قاسم بارها از شدت ارادتش به وی گفت.
رزمندگان اسلام پس از آزادسازی خرمشهر و در راستای سیاست تنبیه متجاوز اقدام به اجرای عملیات بزرگ رمضان کرد. این عملیات، عملیات چندان موفقی نبود و نیروهای ایرانی مجبور به عقب‌نشینی شدند. عدم موفقیت در این عملیات، اثر نامطلوبی بر روحیه فرماندهان گذاشت. در جلسه فرماندهان که بعد از عملیات برگزار شد، فرماندهان در خود فرو رفته بودند. حاج قاسم از میان فرماندهان برخاست و از فرماندهی جنگ حمایت و اعلام کرد که تا پایان با نیروهایش در کنار فرماندهان خواهد ایستاد.
آن زمان قاسم سلیمانی فرمانده سرشناسی نبود و در جلسات فرماندهی، گوشه‌ای می‌نشست و هرگاه از وی چیزی می‌خواستند، توضیح می‌داد و گزارش‌هایش را ارائه می‌کرد.
قاسم سلیمانی و نیروهایش آرام آرام و به تدریج خود را نشان دادند و در عملیاتهای بزرگ خوش درخشیدند.
 لشکر ثارالله در عملیاتهای بزرگ والفجر8 و کربلای5 به نیروهای اصلی و خط‌شکن تبدیل شد و شهید سلیمانی و نیروهایش نقش مهمی در پیروزی‌های این دو عملیات داشتند. بسیاری از فرماندهان اوج درخشش حاج قاسم را در این دو عملیات و عملیات والفجر10 که در اسفند 66 در ارتفاعات شمال‌‌غرب اجرا شد، می‌دانند.
حاج قاسم سلیمانی در نیمه نخست جنگ، گمنام و در میان فرماندهانی همچون زنده یاد احمد متوسلیان، شهید حسین خرازی، شهید احمد کاظمی و... ناشناخته بود، اما به تدریج به یکی از فرماندهان برجسته دفاع مقدس تبدیل شد.
جانبازی‌های حاج قاسم
حاج قاسم در عملیات طریق‌القدس به شدت از ناحیه دست راست زخمی شد. 
سردار مرتضی قربانی در بخشی از کتاب «سلیمانی عزیز» ماجرای مجروح شدن حاج قاسم را چنین ذکر کرده است: «شب عملیات قبل از اینکه به خط بزنیم، آمد و گفت: من خودم باید همراه نیروها بروم. خیلی موافق نبودم، گفتم: جانشینت را بفرست. اصرار کرد و گفت: نه، باید خودم بروم. رمز عملیات که اعلام شد، همراه نیروها زد به خط. دشمن آتش شدیدی می‌ریخت. گردان سلیمانی خط اول را شکستند و راه افتادند به سمت خط دوم. چیزی نگذشته بود که خبر رسید فرمانده گردان شهید شده. چند نفر را فرستادم تا هر طور که شده بیاورندش عقب.
توی اورژانس سوسنگرد دیدمش. بیهوش بود. تیر دوشکا دست راستش را آش و لاش کرده بود و بند به استخوان. ترکش هم خورده بود به سینه‌اش. خونریزی داشت. گفتم آمبولانس بیاید و بفرستندش اهواز.
بیست روز بعد عملیات، قاسم را در قرارگاه دیدم. از اهواز برده بودندش تهران و آنجا جراحت دستش را ترمیم کرده بودند. هنوز خوب خوب نشده بود و با دست آویزان به گردن برگشته بود منطقه.»
ظاهراً این مجروحیت، شدیدترین مورد بوده است وگرنه حاج قاسم ده‌ها بار مجروح شده بود. 
سرهنگ عبدالرضا مرادی همرزم و مشاور حاج قاسم خاطرنشان کرده است که حاج قاسم سلیمانی بیش از ۷۰ بار مجروح شد و جانباز ۷۰ درصد بود.
همچنین به گفتۀ سردار محمدرضا حسنی سعدی مدیرکل سابق بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمان:
«حاج قاسم، جانباز ۷۰ درصد بود و به لحاظ قانونی، حق‌پرستاری به او تعلق می‌گرفت. اما وقتی کارت حق‌پرستاری برایش صادر شد، آن کارت را به همراه رمزش به من داد و گفت: یک ریال از موجودی این کارت، حق من نیست. ببرید بنیاد شهید، هرکس از خانواده شهدا آمد آنجا و معطل کرایه راه یا گرفتار پول دارو و درمان بود، از موجودی این کارت به او بدهید. هنوز هم کارتش در دفتر بنیاد است.»
جلوه‌های فرماندهی و مدیریتِ شهید سلیمانی 
در جنگ تحمیلی
فرماندهی و مدیریت شهید حاج قاسم سلیمانی در طول جنگ تحمیلی، جلوه‌های فوق‌العاده درخشان و تابناکی داشته است که پرتوهایی از آن را نظاره‌گر می‌شویم.
اعتقاد راسخ به فرماندهی و یاری حضرت زهرا(س)
توسل و ارادت سردار دلها به بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) در مراحل سخت جنگ تحمیلی و مبارزه با داعش زبانزد همه است.
سردار جواد اکبیا فرمانده سابق انتظامی مشهد مقدس و فرمانده سابق مرزبانی خراسان رضوی و از همرزمان شهید سلیمانی خاطرنشان می‌کند:
«سردار سلیمانی ارادت ویژه‌ای به حضرت زهرا(س) داشتند، می‌گفتند نام حضرت فاطمه(س) اعجاز می‌کند، در مواضع سخت دوران دفاع مقدس با توسل به این بانوی بزرگوار و بردن نام ایشان پیروز می‌شدیم.... همرزمان ایشان هم تعریف می‌کنند که هر وقت در جبهه برای حاج قاسم سلیمانی مشکلی پیش می‌آمد، می‌گفت: بگردید روضه‌خوانی پیدا کنید که با نام فاطمه(س) گره ما را برطرف کند. شهید قاسم سلیمانی در جمع خانواده‌های شهدای دفاع مقدس هم درباره عنایات حضرت زهرا(سلام‌الله‌ علیها) و نیز توسل و توجه رزمندگان اسلام در شرایط سخت دفاع مقدس سخن گفته است.»
سردار غلامرضا کرمی، مسئول مرکز پژوهش و نشر آثار ستاد باز‌سازی عتبات عالیات نیز می‌گوید:
«مهم‌ترین توسلات حاج قاسم، توسل به حضرت زهرا(س) بود.... در سخنرانی‌های دوران جنگ ایشان، بارها توسل به حضرت زهرا(س) وجود دارد. در شبهای عملیات، صحبت برای رزمندگان و عمده توسلات حاج قاسم به حضرت زهرا(س) بود.»
به فاصله کوتاهی بعد از شهادت حاج قاسم، برای نخستین‌بار صحبتهای سردار درباره کمکها و محبتهای حضرت زهرا(س) به رزمندگان دفاع مقدس منتشر و کلیپ آن به صورت گسترده در فضای مجازی پخش شد. شهید سلیمانی در این سخنان می‌گوید:
«ما هر وقت در سختیهای جنگ فشارها بر ما حادث می‌شد، اون وقتی که به صورت بسیار مضطری هیچ کاری 
ازمون برنمی‌آمد، پناهگاهی جز زهرا نداشتیم و ما هم پناهگاهمون زهرا بود.»
در این صحبتها از یاد حضرت زهرا(س) و ذکر «یا زهرا» در میان رزمندگان و قدرت و محبت مادری حضرت زهرا(س) در مصائب عظیمِ جنگ تحمیلی یاد کرد و جمعیت حاضر نیز زار زار ‌گریستند.
عملیات والفجر۸ بـا رشادت غواصها بـه پیروزی و فتح فـاو منجر شد. حاج قاسم در طول عملیات ذکر 
«یا بی‌بی فاطمه‌الزهـرا(س)» از زبانش نمی‌افتـد و بارهـا بـه سـجده می‌افتد و دعا می‌کند.
خود حاج قاسم یک جا می‌گوید که وقتی بچه‌ها می‌خواستند از اروند عبور کنند، من اروند را به پهلوی شکسته حضرت زهرا(س) قسم دادم. حاج قاسم یقین داشت که فرمانده، حضرت زهرا(س) است. هیچ‌جایی نیز نگفت که من فرمانده‌ام. در هور، در اروند، در مهران، در هورالعظیم، در کوه‌های متفاوت، شلمچه و... گفته بود که من فرماندهی و یاری حضرت زهرا(س) را دیدم.
حاج احمد امینی که از شهدای عارف لشکر بود، فرمانده گردان ۴۱۰، گردان غواص خط‌شکن ثارالله بود. وقتی فرمان حمله را حاج قاسم در آغاز عملیات والفجر۸ صادر می‌کند، امینی با بیسیم تماس می‌گیرد و به حاج قاسم می‌گوید که سرعت آب بالاست و بچه‌ها نمی‌توانند از آب عبور کنند و اگر به آب بزنند، آب بچه‌ها را با خود خواهد برد. حاج قاسم از پشت بیسیم با شهید امینی گفت ۱۰ مرتبه آب اروند را به فاطمه زهرا(س) قسم بده، مطمئن باش که بچه‌ها از اروند عبور خواهند کرد. شهید امینی نیز همین‌ کار را انجام داد. حاج قاسم تعریف می‌کرد که با این حرکت، همه توانستند از اروند عبور کنند و وارد فاو شوند. به آنجا که رسیدند، دیدند جلوی خاکریز آتش دشمن سنگین است و بچه‌ها توان عبور از آن را ندارند. خاکریز را به حضرت زهرا(س) قسم دادند، همه بچه‌ها توانستند عبور کنند. این اعتقاد حاج قاسم در همه عملیاتها بود و تا پایان عمر ارتباطش با حضرت زهرا(س)، حضرت سیدالشهدا(ع) و اولیا براساس همین نگاه قلبی بود.
عظمتِ فرماندهی حاج قاسم 
از زبان حجت‌الاسلام علی شیرازی
حجتالاسلام علی شیرازی جانشین رئیس سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و نماینده پیشین ولی فقیه در سپاه قدس است که در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های متعدد و کتاب «حاج قاسمی که من می‌شناسم»، در سطحی گسترده خاطراتش از حدود چهل سال رفاقت با شهید سلیمانی را تعریف و ویژگیهای اعلای شخصیتی و درخشندگی‌های کم‌نظیر فرماندهی و مدیریتیِ سردار دلها در عرصه‌های مختلف را تشریح کرده است. 
گزیدهای از صحبتها و مطالب حجت‌الاسلام علی شیرازی در تبیین عظمتِ فرماندهی حاج قاسم در دوران جنگ تحمیلی که در فضای مجازی منتشر گردیده است، را نقل می‌کنیم:
در دوران جنگ هر کجا که سردار می‌رفت، به مباحث معنوی به خصوص در شبهای عملیات یا شبهای شهادت اولیای الهی توجه خاص داشت؛ خصوصاً در ایام فاطمیه و محرم و صفر در محور و یا عملیات بود، می‌گفت مداحی بیاید در همان میدان مداحی کند و ایشان اشک بریزد. 
***
همواره بعد از هر عملیات شهدا را بزرگ می‌کرد؛ برای مثال بعد از والفجر۸ شهید حاج احمد امینی و شهید یوسف‌الهی را بزرگ می‌کند، بعد از کربلای5 که ۲۴ نفر از فرماندهان ثارالله شهید شدند و حاج قاسم بعد از این عملیات به سخنرانی پرداخت، با تمام وجود می‌سوزد و اشک می‌ریزد و از شهدا زندی، عابدینی، مشایخی، تاجیک و به خصوص شهید میرحسینی جانشین حاج قاسم نام می‌برد. ایشان اصلاً به خودش فکر نمی‌کرد و همه فکرش دوستان و همرزمانش بود.... ایشان در نامه‌ای بعد از جنگ به شهدای لشکر ثارالله می‌نویسد: «قاسم اگر قاسم شد به خاطر شما بود، شما جنگیدید و قاسم را قاسم کردید»؛ این نکته را در همه ابعاد زندگی قاسم سلیمانی می‌دیدیم. 
***
به نیروهای تحت‌امرش توجه داشت؛ از نیروها غفلت نمی‌کرد و در این مسئله، یک بعدی هم نبود. من بارها گفته‌ام سردار سلیمانی فکری طراح داشت و در این طراحی همه جوانب را هم می‌دید. اصلاً این‌طور نبود که بگوییم همه همّ‌و‌غمّش نقشه نظامی‌ است، طراحی عملیاتی است، آماده‌کردن نیروهاست، تجهیز لشکر از نظر مهمات است. نه! به لباس نیرویش هم توجه می‌کرد، به کار فرهنگی برای او هم اهمیت می‌داد، به معنویت او هم توجه می‌کرد، به غذای هنگام عملیات او هم اهمیت می‌داد. مثلاً یادم هست در عملیات کربلای یک، هنگام عملیات، غذای گرم با میوه و نوشابه را به خطّ مقدم به دست نیروهای عملیاتی می‌رساند.
این توجه به نیروها هم فقط محدود به زمان عملیات نبود، بعد از عملیات، مقیّد بود به سرکشی در گردانها، تفقّد از فرماندهان و معاونتها، سرکشی به خانه شهدا.... کرمان هم که می‌رفت، به خانه تک‌تک فرماندهان و شهدا سر می‌زد و به آنها رسیدگی می‌کرد.
این رفتارهای او تا کی استمرار دارد؟ تا روز دوازدهم دی ۱۳۹۸! یعنی تماس با خانواده‌های شهدا، با بچه‌های شهدا، حتی از سوریه و با تلفن هم ادامه داشت. 
***
سردار سلیمانی چه در دوران جنگ تحمیلی، چه در دوران جنگ با تروریستهای عراق و سوریه، وقتی می‌خواست منطقه را شناسایی کند، خودش در خط مقدم و جلوتر از نیروها در نقطه خطر قرار می‌گرفت. او چهل‌سال این‌طور بود. در سیستان‌وبلوچستان این‌طور بود. آنجا هم نگفت من را می‌زنند و من فرمانده‌ام. پس با بی‌سیم از عقب فرماندهی کنم. در جنگ تحمیلی هم به همین‌گونه بود. 
***
من کسی را مثل سردار سلیمانی سراغ ندارم که ارتباطش را با نیروهای جبهه‌ از دوران جنگ تا آخر عمر حفظ کرده باشد. هر سال چند جلسه با آنها داشت. گاهی تهران برنامه می‌گذاشت و همه‌شان را با خانواده دعوت می‌کرد. گاهی می‌بردشان مشهد. یک بار هم همه‌شان را جمع کرد خوزستان برای بازدید از مقرّ لشکر ثارالله و محلهای عملیات لشکر. چند روز آنجا جمع‌شان کرد که یاد آن دوران زنده بشود....
به ثبت خاطرات توجه می‌کرد. مرکزی را در کرمان راه انداخت به نام حماسه ثارالله که خاطرات پدر و مادرهای شهدای کرمانی را جمع‌آوری کرد. بعد این طرح را کشوری کرد.... سال ۷۵ کنگره شهدای کرمان را دایر کرد. شاید بشود گفت بهترین کتابهای کنگره‌های شهدا، مربوط به کنگره شهدای کرمان است.... اولین موزه جنگ ایران، در کرمان بود که آن را هم او تأسیس کرد.
***
حاج قاسم به فرهنگ توجه خاصی داشت. ایشان در اواخر جنگ تحمیلی که من مسئول تبلیغات لشکر بودم، به من گفت که در شهر قم جایی را اجاره کنیم، تمام فرماندهان لشکر را به قم و به دیدار با علما ببریم و کلاسهای اخلاق و اعتقادی بگذاریم تا از نظر معنوی رشد کنند. در میدان جنگ هم با همین دید کار را دنبال می‌کرد.
در ارزیابی توان رزم، پنج مؤلفه تأثیرگذار است: سازمان‌دهی، تجهیزات، آموزش، نظم و انضباط و معنویت. «معنویت» بالاترین رتبه را در توان رزم دارد، خیلی‌ها به این بُعد توجه نمی‌کنند..... توان رزم را براساس معنویت ارزیابی می‌کرد. قبل از عملیات کربلای ۱ به فرماندهان قرارگاه گفته بود که من دو گردان دارم که توان رزمشان بالاست، این‌ها می‌توانند خط‌شکن باشند و جاهایی را که نمی‌توانید از دشمن پس بگیرید، پس بگیرند. سؤال کرده بودند که خاصیت این نیروها چیست؟ حاج قاسم گفته بود که این نیروها اهل سحرخیزی هستند، خوب دعا می‌خوانند و اشک می‌ریزند؛ یعنی همواره به این ابعاد در میدان توجه می‌کرد.
افتخارات ابدی کرمان
استان کرمان 6500 شهید دارد که عمده شهدای آن متعلق به لشكر ۴۱ ثاراللَّه هستند.
شهدای بسیار شاخص و معروف و شهدایی فوق‌‌العاده مؤمن و مخلص و عارف و دلاور در میان شهدای لشکر ثارالله بی‌شمار هستند که روایت ایمان و ایثارگری‌هایشان در سطحی گسترده و ملی منتشر گردیده است.
اسامی و وصف بسیاری از شهدای لشکر ثارالله در یادداشت حاج قاسم بر کتاب «اطلس لشکر ۴۱ ثارالله در هشت سال دفاع مقدس» ذکر شده که قبلاً نقل کردیم.
علاوه‌بر آن، در کتاب «ذوالفقار» که برش‌هایی از خاطرات شفاهی حاج قاسم سلیمانی است، از قول سردار دلها می‌خوانیم:
«ما افتخار می‌کنیم که شهید شهسواری مال ما بود. شهسواری که با دستهای بسته در محاصره دشمن فریاد می‌زد: «مرگ بر صدام، ضداسلام!» این خیلی ارزش دارد و قابل قیمت‌گذاری نیست. کرمانی‌ها افتخار می‌کنند که شخصیتی مثل شهید قاسم میرحسینی، نه قائم‌مقام لشکرشان که فرمانده واقعی لشکرشان بود. ما افتخار می‌کنیم میرحسینی مال ما بود. انسانی که به تنهائی یک لشکر بود....
افتخار می‌کنیم که شهید حسین عالی مال ماست. او نوجوان بود. افتخار می‌کنیم که شهید علی حاجبی مال ماست. جلوه زیبای ارزشمندی که در خلوص بی‌همتا بود و در هیچ شبی نافله شبش ترک نمی‌شد، طوری که امروز قبرش امامزاده شهر ماست. کرمانی‌ها افتخار می‌کنند به شهید حاجبی که حرارت حقیقی معنوی لشکر ثارالله بوده از هرمزگان. کرمانی‌ها افتخار می‌کنند به شهید فرخی از بندرعباس بود و وقتی خون از بدنش جاری شد روی قایق ایستاد و به من گفت: «حقم را ادا کردم.»
افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری که در حفظ بیت‌المال کوشا بود. موقع وضع حمل همسرش برای انتقال از موتورسیکلت سپاه استفاده نکرد.
افتخار می‌کنیم که شهید حسین یوسف‌الهی مال ماست. او که عارف بود و مدعی شد حضرت فاطمه
(سلام الله علیها) پیروزی والفجر8 را به او بشارت داده بود. افتخار می‌کنیم که شهید مشایخی مال ماست و در شب خوف کربلای5 گفت: چراغها را روشن کنید تا در روشنایی حرف بزنم. گفت: برادران! اگر من خواستم عقب‌نشینی کنم، من را با تیر بزنید. ما افتخار می‌کنیم به حاج علی محمدی. افتخار می‌کنیم جمع عظیمی از آن 23 نفری که دشمن را به سخره گرفتند، مال ما بودند. ما افتخار می‌کنیم به شهید عظیمی؛ آن عارفی که دعای او دلها را می‌سوزاند. ما افتخار می‌کنیم به شیخ شیرازی که شهید ماست. 
ما افتخارات بزرگی داریم. افتخار می‌کنیم داشتیم جوانانی را که عمر خودشان را در انتظار و در کمین رسیدن به محبوب گذر کردند مثل شهید بادپا، شهید جمالی و شهید الله‌دادی که پس از 25 سال خود را به قافله شهدا رساندند. افتخار می‌کنیم به بی‌بی سکینه که جز یک فرزند هیچ قومی نداشت و ندارد. او مادر شهید ماست.
ما افتخار می‌کنیم شهید عباس ماریچی مال ماست که پدر او از فقر فرار کرد. افتخار می‌کنیم پیرمرد 70ساله شمس‌الدینی غواص لشکر ماست. ما افتخار می‌کنیم به مادران شهید. افتخار می‌کنیم به تاجیک که از روی پل کانال ماهیگیری در حال عبور بود، در یک فاصله 1000 متری از گردان 300 نفری او، 100 نفر شهید شدند و او کمر خم نکرد و همچنان ایستاده می‌دوید و خود را به طرف دیگر کانال رساند. 
اینها افتخارات شهر ماست. افتخارات ابدی کرمان ماست.»
ادامه راه دفاع مقدس توسط شهید سلیمانی
6 اسفند 1398، سرلشکر غلام‌علی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا(ص) در جمع فرماندهان نیروهای مسلح بیان خاطرنشان کرد:
«سردار سلیمانی بر اساس تجربه جنگ تحمیلی در ایجاد و به‌کارگیری قدرت‌های دفاعی مردم‌پایه که پایه‌گذار آن حضرت امام بود، همین تجربه را در عراق، سوریه، لبنان، یمن و... تکرار کرد.  سردار سلیمانی بدون تجربه جنگ هشت‌ساله نمی‌توانست یک ارتش بین‌المللی -با ۵ ارتش- را در قالب یک جنگ امنیتی- نظامی در کل جغرافیای منطقه در ابعاد زمینی، فنی، دریایی، هوایی، موشکی و... سازماندهی، فرماندهی، مدیریت و رهبری کند.»